کارآفرینی که عشق به میهن رمز موفقیت اش است/شیرآلات راسان واحدی موفق با تکیه بر توان داخلی
عصر تولید؛ یکی از این صنعتگران که به جای واردات و واسطه گری عشق به میهن را چاشنی کار خود کرد و با بهره برداری از توان داخلی و تکیه بر متخصصان جوان کشورمان توانست به عنوان یکی از کارآفرینان برتر کشور شناخته شود محمد حسن مرجانی مدیر عامل شرکت شیرآلات راسان است ، نقل نیوز مصاحبه ای با مدیر عامل این شرکت داشته که نه تنها نیازهای کشور را در این بخش برطرف کرده و موجب اشتغال زایی هزار نفر شده بلکه توانسته با دستان خالی به جایگاهی رسید که به دیگر کشورها نیز صادراتی داشته باشد.
سئوال نخست را اینگونه آغاز می کنیم که متولد چه سالی هستید و دوران کودکی تان را چگونه گذراندید؟
در سال ۱۳۳۴ در روستای زرنجان واقع در شهرستان گلپایگان متولد شدم، در یک خانواده شلوغ با ۱۲ خواهر و برادر که یکی از برادرهایم در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده است، کشاورز بودیم و تحصیلات ابتداییم را در همان زادگاهم گذراندم ، اما از همان دوران کودکی تفکرم این بود که باید از روستا حرکت کرده و با توجه به خشکسالی نیز انگیزه ای برای ماندن در روستا را نداشتم به خصوص کسانی را می دیدم که قبل از ما مهاجرت کرده بودند و آنها ماشین داشتند و ما دوچرخه که همین انگیزه ای شد تا مهاجرت کرده و به تهران بروم.
زندگی تان با مهاجرت به تهران چگونه رقم خورد؟
پس از مهاجرت در بازار گلوبندک تهران و در رشته شیرآلات و اتصالات ساختمانی مشغول به کار شده و شب ها درس خوانده و روزها نیز کار می کردم.
چند سالی را به معنای واقعی برای استادم به نام عباس احمدی شاگری کردم، بعد سربازی رفتم و پس از طی کردن این دوران در همان بازار گلوبندک تهران مشغول در همان رشته شیرآلات مشغول واسطه گری شدم.
از چه سالی کسب و کار خودتان را راه انداختید؟
فرد بسیار فعال و پشتکار قوی داشتم وقتی تازه مشغول به فعالیت شده بودم تنهایی دارایی من یک موتور هوندای ۹۰ بود و در خانه استیجاری سکونت داشتم اما آنقدر فعال بودم که حتی اگر تگرگ از آسمان می بارید کارم را رها نمی کردم.آرام آرام تلاش کرده و مغازه کوچکی را خریداری و از سال ۵۳ کسب و کار خودرا در شیرآلات و مصالح ساختمانی شروع کردم.کار را خیلی خوب شروع کردم و توانستم حتی به تجارت با دیگر کشورها نیز بپردازم و یا از تجاری که شیرآلات را وارد کشور می کردند خریداری می کردیم ولی این شغل واسطه گری من را اغنا نمی کرد و از خودم راضی نبودم.
سختی هایی نیز در این راه داشتید؟
بله صد درصد دوران جوانی و نوجوانی بسیار سختی داشتیم و اما از آنجایی که روستا زاده بودم و قوی تربیت شده بودیم دیگر از این مشکلات نمی ترسیدم، به عنوان مثال شاید وقتی می خواستم معامله ای برا ی اولین بار انجام بدهم باورم نمی شد و استرس داشتم ولی با تمرین موفق شدیم.
کلید کار حرفه ای از کی زده شد؟
یک روز در نمایشگاهی در آلمان شرکت کردم یکی از کارخانجات بزرگ ما را از ساعت ۷ تا ۱۰ شب برای شام دعوت کرد که البته میزبانی در سه آیتم بود و ما برنامه ریزی کردیم که فقط برای شام برویم اما زمانی که مراجعه کردیم به ما گفتند که رزرو جای ما را گرفته است اعتراض کردم که شما ما را دعوت و از کارخانه شما به پول آن زمان عدد زیادی خریداری می کردیم اما قانون شان این بود و در کنار آن ضربه و چکشی نیز در مغز من خورد.و تلنگری به خودم زدم که خدمتگزاری اجنبی ها را می کنید و از خودم ناراحت شدم و همان جا بود که تصمیم گرفتم که مستقل و تولید کننده شوم. و به آنها گفتند که دیگر برای شما کار نمی کنم.
آیا این موضوع تبدیل به اراده و انگیزه ای برای شما شد؟
بله و پس از بازگشت از آلمان زمانی که به کشور رسیدم با برادرم تماس گرفته و به وی گفتم دیگر با خارجی ها کار نخواهیم کرد و هدفم را بر این گذاشتم که تولید کننده شوم.و همین هدف را دنبال کرده و با کمک چند نفر از متخصصان شغل شیرآلات را بعد از انقلاب شروع کردیم و حدود ۳۰ تا ۴۰ سال است که در این کار مشغول هستم.
کار را از زمانی که به صورت حرفه ای شروع کردید در یک کارخانه بزرگ بود یا کوچک؟
کار را در یک فضای کوچک اما با دل های پر امید آغاز کردیم، ولی تولید شیرآلات بسیار سخت بود چرا که قبل از آن فروشنده و از فرآیند تولید اطلاعات چندانی نداشتیم، در این راه چندین بار به خط قرمز رسیدیم اما آرام آرام کارگاه را بزرگتر کرده و بعد از چند سال از وزارت صنایع مجوز تولید شیرآلات را دریافت کردیم.به دنبال آن استانداردها و مجوزهای لازم را دریافت کرده و پس از آن در شهرک عباس آباد کارخانه کنونی را احداث کردیم.
در این راه آیا همراه هایی نیز داشتید؟
برادرانم که باید از آنها تشکر کنم که همگی در طول مسیر وقتی بزرگ شدند به کنارم آمدند و در این راه تا به امروز تنهایم نگذاشتند.
دعای خیر مادرم نیز همیشه همراهم بود به خصوص آن زمان که با حالت افسرده به سراغ مادرم رفتم به خاطر بدهی هایی که داشتم آنقدر اعصابم خراب بود که ریزش مو پیدا کردم و در حق من دعا کرد و راهکاری پیدا کردم که مشکلم حل شد.
در این راه خود را موفق می دانید؟
صددرصد اگر یک روزی وقتی پکیج شیرآلات خارجی را باز می کردیم دیگر بلد نبودیم که چگونه آنها را ببندیم ، ولی امروز به چندین کشور جهان صادرات داریم.
که البته به این راحتی که به زبان آورده می شد نیست و حتی زمانی که بچه دار شدم شاید در طول هفته دو مرتبه فرزندم را نمی دیدم چرا که صبح زود از منزل خارج شده و آنقدر دیر می رسیدم که خواب بود البته صنعت همین است.
چه تعداد نیرو به صورت مستقیم و غیر مستقیم در مجموعه شما در حال فعالیت هستند؟
۵۰۰ نیرو به صورت مستقیم و یک هزار نفر به صورت غیر مستقیم مشغول به کار هستند و خدا را شاکر هستیم.
توصیه شما به جوانان چیست؟
جوانانی که می خواهند وارد این عرصه بشوند باید بدانند که رنگین کمان حق کسانی است که تا آخرین لحظه زیر باران ماندند.
به عنوان واحد نمونه صنعتی نیز تاکنون معرفی شدید؟
بله چندین مرتبه به عنوان واحد نمونه استان تهران معرفی شده دو بار واحد نمونه کشور و به عنوان برند محبوب مطرح شدیم،اما به خودمان افتخار نمی کنیم و امروز نیز با تمام مشکلاتی که بر سر راه کشورمان وجود دارد مشغول به کار هستیم از تحریم ها گرفته تا بی آبی.و کمبود برق همچنان در حال فعالیت هستم.
تفاوت کارآفرین با یک فرد معمولی چیست؟
قاعدتا تفاوت های زیادی دارند و همین که ما امروز در خدمت هزار خانوار ایرانی هستیم با یک انسان معمولی متفاوت است ، کارگران در صورت بروز هر اتفاقی برای خانواده هایشان از بیمه برخودار هستند، دیگر فسادی به دلیل بیکاری ایجاد نمی شود و چه نعمتی از این بالاتر، آن زمان که واسطه گر بودم از خودم راضی نبودم اما الان هستم.
و همین که در خدمت کشور و مردم هستیم موجب می شود تا از خودمان راضی باشیم.
در حوزه مسئولیت های اجتماعی نیز فعالیت هایی داشتید؟
من فردی مسئولیت اجتماعی پذیر هستم، چه در غم و شادی تمام سعی خودم را می کنم تا در زادگاهم و در مراسمات شرکت داشته باشم و در کنار آن در کارهای خیر حضور دارم که در ژن ما است چرا که در غیر اینصورت آسیب خواهیم دید و اینکه بگوییم به ما چه ارتباطی دارد واقعا دور از انسانیت و کار بدی است.
همچنین در شهرک صنعتی عباس آباد یک مجموعه فرهنگی، و در کنار آن دبستان دخترانه و پسرانه در زمینی به مساحت سه هزار متر مربع راه اندازی کردیم که یک طبقه دخترانه، یک طبقه پسرانه و طبقه دیگر تالار عروسی رایگان برای کارگران و طبقه دیگر برای مهدکودک است که در حال ساخت و به زودی به اتمام می رسد.
و اعتقادم بر این است که در این کشور اگر هر کسی زکات مال خودش را بپردازد دیگر حتی یک فقیر وجود نخواهد داشت.من جامعه خودم را دوست داشته و میخواهم که هر کسی مشکلاتی که دارد آن مشکلات برطرف شود.
خاطره ای در دوران فعالیت تان دارید که به آن افتخار کنید؟
بله زمانی که شاگرد بودم استاد به من چک ده هزار تومانی داد که به بانک ببرم زمانی که چک را پاس کردم نه من و نه کارمند بانک دقت نکرد که به جای ده هزار تومان ، بیست هزار تومان داده است و وقتی خواستم با همان پول از بانک دیگری سفته بخرم ده هزار تومان را به من برگرداند و گفت این پول اضافه است آن موقع در ذهنم آمد که الان چه بر سر کارمند بانک آمده ، آن هم با پولی که در سال ۴۸ می توانستیم خانه و یا اتومبیل بخریم همان موقع سریع خود را با بانک رسانده و پول را برگرداندم که موجب تعجب رییس بانک شده بود.
و بعد از یک هفته تقدیر نامه ای برای استاد من آمد که آفرین به شما که چنین شاگردی تربیت کردید و در تمام بازار پیچید که شاگرد آقای احمدی ده هزار تومان پول را به بانک برگردانده که این حرکت موجب بالا رفتن اعتبارم در بازار تهران شد.
آیا این کار مثبت شما در روند پیشرفت کاریتان تاثیری داشت؟
به طور قطع بله چرا که وقتی که از شاگردی به سمت واسطه گری رفتم تمام بازار به من جنس می دادند اگر چه دارایی من یک موتور بود، و این حرکت تبدیل به اعتبار حسن مرجانی در بازار تهران شد و در این بین به جوانان توصیه می کنم که حتما پاکدستی را شیوه زندگی خودشان قرار بدهند.
برای پیشرفت در کار به خصوص تولید توصیه شما به همه به خصوص جوانان چیست؟
اینکه هر روز باید بهتر از دیروز باشند و به جوانان می گویم که پیروزی در آن بالاها است اما نفسگیر است ولی نباید بترسید چرا که ترقی در صنعت ُ، علوم دانشگاهی و تولید شجاعت و ریسک پذیری می خواهد.
سخت ترین روز زندگیتان چه روزی بود؟
شاید کار آنقدر برای ما سخت بود که دیگر سختی برای ما خیلی سخت نبودند،اما مهم این بود که هیچ وقت نترسیده و با شجاعت به پیش رفتیم گاهی از شدت خستگی در بین راه می خوابیدم وقتی کارخانه در رباط کریم بود،در کنار سختی یکی از خاطرات بد این بود که دزد تمام کارخانه ما را در سال ۸۵ غارت کرده بود دست کارگرم را از پشت بسته و تمام مواد اولیه را سرقت کرده بودند.این اتفاق در شب عید برای ما رخ داد و کل دارایی ما را به غارت بردند اما دلسرد نشدیم و کار را به خدا سپردیم و دوباره از صفر شروع کردیم.اگرچه ۵ سال بعد در منطقه خاوران باز این اتفاق افتاد اما باز هم ناامید نشدیم و دوباره مشغول به کار شدیم در واقع می توان گفت دو بار به صفر رسیدیم اما با توکل به خدا بار دیگر بلند شده و موفق شدیم.
دیدگاهتان در خصوص کارآفرینان چیست؟
امروز این توانایی در کشور وجود دارد که صادرات عظیمی داشته باشیم که جایگزین نفت باشد و ارز آوری به همراه داشته باشد به عقیده بنده کار آفرینان آتش نشانان خاموش کننده فساد هستند که باید به تمام صنعتگران و تولید کنندگان تبریک گفته و امیدواریم که بتوانیم خدمات بیشتری به کشور ارایه بدهیم.
مصاحبه: علی کایدانی
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید