تولید کننده ای که فولاد رابا استقامت آب کرد
به گزارش عصر تولید ، تولید به عنوان پیشران اقتصادی کشور در حالی امروز در نبرد اقتصادی قرار دارد که فعالان در این بخش بر این باور هستند که حس وطن دوستی و ایجاد اشتغال برای جوانان مهم ترین انگیزه شان برای ادامه این مسیر سخت است؛ مسیری که شاید اگر عشق را از آن می گرفتند در همان ابتدای راه خسته شده و عطای آن را به لقایش می بخشیدند.
یکی از تولید کننده هایی که از همان دوران نوجوانی نشان داد که نه تنها سختی نمی شناسد بلکه برای رسیدن به موفقیت با وجود چندین بار شکست ناامید نشد و بارها و بارها از صفر شروع کرد داوود ولی مدیر عامل شرکت “بنیاد سوله“، فعال در تولید سازه های فولادی است.مدیری که همانند فولاد آبدیده و موفقیت امروزش را مدیون دعای خیر پدر و مادر و تلاش خستگی ناپذیرش می داند.
سنگ بری نیز با توجه به هدف اصلی این تولید کننده که حذف واسطه ها و کاهش قیمت بوده را از دیگر فعالیت های این تولید کننده سمنانی می توان نام برد که با ۱۵ سال کار امروز در این بخش نیز سرآمد شده است.به همین منظور گفت وگویی اختصاصی با این صنعتگر مستقر در شهرک صنعتی شمس آباد داشتیم.
داوود ولی کیست؟ تولید کننده ای تربیت شده در قشر مرفه یا صنعتگری آبدیده از دل سختی ها؟
من اصالتا سمنانیام و در یک خانواده ۱۰ نفره به دنیا آمدم، پدرم به مدت ۳۶ سال مباشر بزرگ ترین دامدار کشور بود که بعد از انقلاب و به دنبال خروج وی از کشور با دست خالی با توجه به اینکه سررشته ای داشت به شغل دامداری پرداخت اما بیمار شد و دیگر توان کار کردن نداشت و مجبور شدیم برای اداره کردن خانواده همه چیز را بفروشیم.
در ۶۳ سالگی برای اینکه نان زن و بچه خود را بدهد با همین پتکی که هنوز در کارگاهم وجود دارد و آن را نگه داشتهام، در معدن، سنگ خرد می کرد، سنگ های چندین تنی که برای اینکه درآمد بیشتری داشته باشد ۴ تا ۵ برابر یک کارگر معمولی کار می کرد.اما وقتی من و برادرانم به سن نوجوانی رسیدیم دیگر اجازه ندادیم پدر کار کند، در خانه ما همه کار می کردند و بیکاری برای ما معنایی نداشت.
کار کردن را داوود کوچک از چه سنی شروع کرد؟
از ۸ سالگی و بعد از مهاجرت به توابع تهران، در فصل تابستان در مزارع و باغ ها کار کردم و وقتی بزرگتر شدم با وجود جثه کوچکی که داشتم آرایشگری یاد گرفتم .
بعد از آن از یکی از دوستان کاشی کاری ساختمان یاد گرفتم با یاد گرفتن کاشی کاری ترک تحصیل کرده و برای کار به شیراز رفتم و با حرفه ای که یادگرفتم درآمد خوبی داشتم در کنار آن از برادر بزرگترم که کمک فنرساز ماشین بود و میکسر می ساخت جوشکاری یاد گرفتم و آنقدر در این رشته استعداد داشتم که حتی استاد کار نیز شده بودم و برای بسیاری از استادکارهای آن موقع تعجب برانگیز بود که بچه ای با این جثه کوچک چگونه می تواند در حد یک استاد کار فعالیت داشته باشد.
پس از اینکه کاشی کاری را خوب یاد گرفتم یک کار بسیار بزرگ به دست آوردم و کارخانه ای وابسته به نوشابه سازی که ۱۷ هزار متر مربع بود را سرامیک و کاشی کردم و با پول خوبی که به دست آوردم بخشی از خانه پدریم را در حالی که ۱۵ ساله بودم شروع به ساخت کردم.فونداسیون خانه را خودم ریختم، اسکلتش را زدم، دیوار چینی کردم و فقط چون سفید کاری بلد نبودم و لوله کشی و تاسیسات آن را کسی دیگر انجام داد.
چگونه توانستید استعداد خود رانشان بدهید؟
تنها دارایی من یک موتور سیکلت بود که با آن مسافر کشی می کردم، بعد از آن توسط یکی از دوستان به یک کارخانه تولید سازه معرفی شدم که در چند ماهی که در این کارخانه کار می کردم ۹۰ تا ۹۵ درصد کارهای یدی را یاد گرفتم از جوشکاری گرفته تا مونتاژ کاری و با استعدادی که از خودم نشان دادم بعد از یک سال سرپرست تولید این کارخانه شدم.
آیا دیگر به تحصیل فکر کردید؟
در اواخر دهه ۷۰ بود که به فکرم افتاد که بار دیگر به تحصیل ادامه بدهم، همزمان با تحصیل کار هم می کردم از ساخت سوله گرفته تا اسکلت های ساختمانی، روزهای بسیار سختی بود و برای اینکه هزینه های زیادی پرداخت نکنم به عنوان مثال تا ساختمان سه طبقه را با نردبان و دست آهن ها را بالا می بردیم و سعی می کردیم که از جرثقیل استفاده نکنیم.
از سانحه ای که پیش آمد و نجات دوباره تان بگویید؟
در یک سانحه رانندگی زانویم به شدت آسیب دید و به دلیل عدم تشخیص درست دکترها دچارمشکلات شدیدی شدم و می خواستند که پایم را قطع کنند اما دکیر امیر هوشنگ نیک آیین که در آن زمان رییس بیمارستان ارتش بود درد را تشخیص داد و از قطع شدن پا قسر در رفتیم.اما با توجه به اینکه مجبور به راه رفتن با عصا بودم و از طرفی هم نمی توانستم بیکار بمانم یک سوپر مارکت در منطقه حسن آباد اجاره کردم اما رافتی که داشتم سبب شد تا بسیاری از اجناس را نسیه داده و بدهکاران بدهی های خود را نیاورند و در آن زمان حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان منفی شدم.
بار دیگر به کار مورد علاقه خود برگشتید؟
بله وقتی بهتر شدم دوباره به کار سابق خود برگشته و با آمدن من تولید کارخانه از ۳۰۰ تن به یک هزار تن رسید، اما حسادت ها اجازه نداد و وقتی خواستند حقوقم را کم کنند با وجود بازدهی بالایی که داشتم نگذاشتم و از مجموعه جدا شدم این مساله درست فردای ازدواجم رخ داد که سبب شد تا کوهی از غم بر دوشم سنگینی کند، و تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که از پدرم بخواهم برایم دعا کند، هنوز از پدرم جدا نشده بودم که تلفنم زنگ خورد و پیشنهاد ساخت ۷۰۰ تا ۸۰۰ تن سوله را دادند که در این زمان نیز رقم خوبی است چه به برسد به آن موقع، اما گفتم که من جایی ندارم، جواب دادند ایرادی نداره دستگاهت را بیاور حتی خجالت کشیدم که بگویم دستگاهی نیز ندارم اما در فاصله ای که مشغول به کار شوم ماشینم، و یک قطعه زمینی را که داشتم فروختم و دستگاه را خریده و کارگاه را تجهیز کردم، کار را به بهترین شکل انجام دادم که بعد از پایان کار حاج آقا رسولی به من گفتند که می توانی اینجا بمانی؟ در مدت یک تا ۲ سال که آنجا بودم حتی پولم به جایی رسید که می توانستم برای خودم کارگاهی بگیرم اما باپولی که در دست داشتم بیشتر کار می کردم .
از چه زمانی مستقل شدید؟
اوایل سال ۸۰ بود که مکانی را با اجاره ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان اجاره کرده و تمام ضعف های کارگاه را برطرف کردیم اما هنوز کار را شروع نکرده صاحب کارگاه گفتند که مکان را می خواهند، هر چقدر التماس کردم که ۳۰ تا ۴۰ درصد سرمایه خود را خرج این کارگاه کردم قبول نکردند و مجبور شدیم با هزینه زیاد وسایل را جابه جا به مکانی دیگر ببریم، در آنجا نیز هنوز سه روز نبود که کار را شروع کرده بودیم که صاحب کارگاه فوت و بعد از یک مدت ورثه گفتند که باید خالی کنید این بار به فضای باز رفتیم و با کمک کارگران کار کردیم و با تلاش زیاد و سختی فراوان موفق شدم که اولین کارخانه خود که اکنون در اختیار دارم را خریداری کنم، در آن زمان با ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان این کارگاه را خریداری و به همان اندازه با توجه به اینکه اعتقاد فراوانی به تبلیغات داشتم هزینه تبلیغات کردم،و همین تبلیغات موجب شد تا بتوانم کار زیادی را بگیرم .
تاسیس انجمن تولید کننده های سازه های فولادی از کجا به ذهن تان خطور کرد؟
از سال ۸۴ بود که به این فکر افتادم که باید به جمع همکاران خود بروم، یک و نیم تا دو سال پیگیر این انجمن بودم و در سال ۸۷ آن را به ثبت رسانده و سالیان سال به عنوان رییس این انجمن، عضو هیات مدیرع و بازرس فعالیت کردم، حتی به عنوان رییس شورای حل اختلاف صنف نیز انتخاب که تا پارسال در این حوزه نیز فعال بودم.
فعالیت در هیات مدیره شرکت و نماینده کارفرمایان در وزارت کار از دیگر فعالیت هایم بود که امروز به دلیل مشغله کاری دیگر خیلی نمی توانم در آنها فعالیت کنم.
رمز موفقیت خود را در چه می دانید ؟
ما هیچ وقت خسته نشدیم و امروز با همان تلاش موفق شدیم که یک کارگاه را تبدیل به چهار کارگاه کرده و بیش از ۱۷۰ نفر به صورت مستقیم در این مجموعه ها در حال فعالیت هستند، ۱۵ سال روزی ۲۰ ساعت با شعار آهن در دستان ما خمیر است کار کرده ام و همچنان نیز حدود ۸۰ درصد از وقت خودم را به شغلم اختصاص داده ام.
در کنار فعالیت شبانه روزی،همیشه وضعیت کارگرانم برایم مهم بود و به همین منظور کارگران ایرانی و یا تبعه فرق نمی کرد که حدود ۶ سال پیشم فعالیت داشتند را صاحب خانه می کنم.اما در این بین دعای خیر پدر و مادرم، پشتیبانی همسرم و لطف حاج محمد میرزا رسولی سه عاملی بودند که موجب موفقیتم شدند و همیشه مدیونشان هستم و خواهم بود و هیچگاه فراموش نخواهم کرد.
تولید در حالی به عنوان یکی از مهم ترین فعالیت ها نه تنها در کشور ما بلکه در تمام دنیا شناخته می شود که خستگی ناپذیری، ایمان به راه و باور به توانمندی از مهم ترین بخش زیادی از عصاره فعالیت کارآفرینان و فعالان در این بخش بوده و هست. عصاره هایی که بخش زیادی از کارآفرینان موفق در کشور ما با تکیه بر آنها توانستند امروز به موفقیت های بزرگی دست یابند و همچنان نیز در حال ادامه تلاش های خود برای طی کردن مسیری هستند که شاید یک روز تنها در خیالشان بود.
پیشنهاد شما به خانواده ها و نسل جوان چیست؟
من بارها و بارها زمین خوردم اما هیج وقت ناامید نشدم و همیشه توکلم به خدا بوده و هست این اصلی است که نباید فراموش شود در کنار آن خانواده ها نباید تنها به فکر این باشند که فرزندانشان باید دکتر و مهندس بشوند بلکه در کنار تحصیل مهارت آموزی یک اصل مهم است که متاسفانه خیلی به آن پرداخته نمی شود.
امروز جوانان ما همه به دنبال کار پشت میز نشینی هستند این اشتباه است چرا که کسی که صاحب حرفه باشد می تواند همه را به التماس بکشاند در واقع حرفه و مهارت آموزی حتی از ثروت و علم نیز بهتر است.
دوم اینکه شما بیشتر از ۵ سال حق درجا زدن ندارید و باید بعد از این مدت ترقی کنید در غیر اینصورت اشکال از خود شما است.
توصیه ام به کاسب ها و فعالان عرصه تولید این است که ۹۹ درصد این کاسب ها وقتی زمین می خورند که طمع می کنند، طمع نکنیدِ انصاف داشته باشید و گرانفروشی نکنید چرا که در این صورت متحمل شکست می شوید.
آرزویتان در روزهای جوانی چه بود؟
وقتی کار را شروع کردم آرزویم داشتن یک کارگاه هزار متری بود که امروز با تلاش، توکل، امید به خدا و کار شبانه روزی بیش از ۵۰ هزار متر مربع کارگاه دارم که دعای خیر پدر و مادرم همیشه بدرقه راهم بود.
سخت ترین روز زندگیتان چه روزی است؟
امروز دیگر به فکر ثروت اندوزی نیستم ۸۰ درصد از وقتم را در حال کار کردن هستم اما روزی برایم غیر قابل تحمل و سخت خواهد شد که نتوانم دست نیازمندی را گرفته و گره ای از کاری کسی باز کنم.
صنعت شما فوق العاده آب بر است با توجه به کسری آب در کشور آیا راهکاری برای حل این مساله دارید؟
می توانم بگویم که تنها کارخانه ای هستم که آب مورد نیاز خود را برای سنگ بری نمی خرم و با ایجاد کردن مخزن چند صد هزار لیتری زیر زمینی و کانال کشی در اطراف کارخانه سعی می کنم که آب مورد نیاز برای تولید را به خصوص در فصل باران جمع آوری کرده و تاکنون آبی خریداری نکردم.
تولید در حالی به عنوان یکی از مهم ترین فعالیت ها نه تنها در کشور ما بلکه در تمام دنیا شناخته می شود که خستگی ناپذیری، ایمان به راه و باور به توانمندی از مهم ترین بخش زیادی از عصاره فعالیت کارآفرینان و فعالان در این بخش بوده و هست. عصاره هایی که بخش زیادی از کارآفرینان موفق در کشور ما با تکیه بر آنها توانستند امروز به موفقیت های بزرگی دست یابند و همچنان نیز در حال ادامه تلاش های خود برای طی کردن مسیری هستند که شاید یک روز تنها در خیالشان بود.
مصاحبه: علی کایدانی
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید